امیتیسامیتیس، تا این لحظه: 12 سال و 11 روز سن داره

ضربان قلب مامان وبابايي

كاركيدز

تربچه ماماني عاشق اين ماشيناس هر وقت مريم بازار بايد سوار شه البته به تعمييراتشم علاقه داره همش داره براندازش ميكنه الهي مامان فدات شه مهندس من     ...
17 خرداد 1393

فودلند

يه شب خوب با خانواده خاله بيتا وخاله سپيد شام رفتيم فودلند و شما هم از اينكه همگي در كنار هم بوديم كلي خوشحالي اين عكساي قشنگ رو هم مهرسا حون ازت گرفته       ...
17 خرداد 1393

خستگي تنبلي ولي بازم شيطوني

يه روز من و شما و خاله سحر رفتيم با هم فرش ببينيم، قلقلي مامان خيلي خسته بود اين تاب اونجا ديدي و ديگه ول نكردي مي خواستي همون جا لالا كني، الهي قربونت برم   ...
17 خرداد 1393

روزاي سرد زمستون

  امروز چهلمين روز كه مامان بزرگ ما رو تنها گذاشته و ما امروز همگي با هم اومديم پيشش و تو هم تا جايي كه مي تونسي شيطنت كردي                 ...
16 خرداد 1393

بازم شيطوني

يه روز ديدم ازت خبري نيست اومدي ديدم بوتاي ماماني رو پات كردي وروجك من   ​     http://www.postsmile.net/img/27/2763.gif     ...
16 خرداد 1393